2 Quotes by Zoyâ Pirzâd
- Author Zoyâ Pirzâd
-
Quote
مارتا عاشق پر سياوش بود. دانيك هر سال چند گلدان برايمان هديه مي آورد. همه خشك مي شدند. پر سياوش هاي دانيك هميشه سرحال بودند، با برگ هاي سبز تيره و ساقه هاي سياه، به قول آلنوش شبيه سيم برق. مارتا مي گفت (( زيباترين گياه دنياست! چرا نگه داشتنتش اين قدر بايد سخت باشد؟ ))٠ آلنوش شكلك در مي آورد٠ (( نگه داشتن چيزهاي زيبا آسان نيست، مثل نگه داشتن من!))
- Tags
- Share
- Author Zoyâ Pirzâd
-
Quote
مادرم معمولا موهايش را صاف روي شانه ها مي ريخت. مگر يكشنبه ها كه با ده ها سنجاق جمعشان مي كرد بالاي سر. هر بار هنوز مراسم كليسا تمام نشده، سنجاق ها از لاي موها سر مي خورد و موهايش دوباره ولو مي شد روي شانه. عصر يكشنبه اي كه مادربزرگ ناهار مهمان ما بود و از توي بشقاب برش يك سنجاق سر بيرون آورد، مادرم موهايش را براي هميشه كوتاه كرد
- Share