4 Quotes by ardashir zand

  • Author ardashir zand
  • Quote

    وقتی که درختان زیر سایه خود می نشینندو پرندگان زیر سنگ ها تخم میگذارند وقتی ک کوه ها پشت هم غایم میشوندو گل ها خوراک پرنده ها وقتی که ابر ها در آغوش باد می خوابندو رود ها به مرداب می ریزند سکوت تبلور صدا میشود و رخوت دیوار های نمور با تنهامان مأنوسبمان و به پذیر اینجا پشت دیوارهای خودخواهییک دریاست دریایی از عشق صدای امواجش را میشنوی سال ها بلکه قرن هاست پشت این دیوار نمور میخروشد

  • Tags
  • Share

  • Author ardashir zand
  • Quote

    She ask me when can I see you , I said I am lost in the deepest dream of my life ,please weak me up I really want to see you , my mother smile and replay dreams not always come through .

  • Tags
  • Share


  • Author ardashir zand
  • Quote

    آفتا ب ............یکی بود یکی نبود مردمانی بودند با قد های کوتاه پشت دیوار های بلند روستا ، رنگ آفتاب ندیدند هنوزاز پس پنجره بسته به روز، شکایت پیش حاکم بردند بسیار که این دیوار که کشیدید بر گرد حصار ،بچه هامان همه رنجورند وزار ،مزرعه ها همه خشک گردیده،سفره ها از عشق تهی گردیده .حاکم عاقبت گفت که حرف آخر را من زنم ..... آفتاب میخواهید چکار ،روی کاغذی با جوهری قرمز کشید آفتاب را گفت بروید این نقش را بر دیوار بیاویزید

  • Tags
  • Share